استادی كه از دستمان رفت
به گزارش علم عدل استاد عزیز مرحوم علامه سید جعفر مرتضی در سال 1364 ق / 1324ش در روستای عیتا الجبل در جنوب لبنان به دنیا آمد.
در هیجده سالگی در نجف، طلبگی را شروع كرد و پس از شش سال، یعنی سال 1388 ق / 1347 به ایران آمد. این اقامت تا سال 1371 ادامه داشت و در این سال به لبنان بازگشت و شامگاه شنبه 4 آبان 1398 در لبنان به رحمت خدا رفت.
بدون شك سید جعفر مرتضی، در چند دهه اخیر، در پژوهشهای اسلامی و عموما در حوزه تاریخ اسلام، در مراكز شیعی، نقش مهمی داشت و در پیشرفت علمی در این زمینه، سخت موثر بود. دوست دارم در این وقت كه ایشان رحلت كرده، اندكی در باره شان بنویسم و دینی را كه به خاطر سالها شاگردی و بهره وری از محضران داشتم را تا حدی ادا كنم. شاید لازم باشد عرض كنم، بنده از سال 61 كه با ایشان آشنا شدم، خیلی زود دریافتم كه با یك مرد عالم و دانشمند و معلم، و یك مربی اخلاق بسیار عالی روبرو هستم؛ بنابرین در تمام این سالها، هیچ گاه، فرصتی را بهره گیری علمی از ایشان، از دست ندادم. اینجا خلاصه ای در باره ایشان می نویسم، و امیدوارم فرصتی دیگر، متنی كامل تر تهیه كنم. آقای سید جعفر مرتضی، حاصل سه مكتب فكری بود:
یكی مكتب لبنان كه ادبیات نگارشی ایشان، و انس و الفتش با آثار آن دیار، علاوه بر تربیت در دوره كودكی، میراث آن دوره است.
دیگر نجف كه چند سالی در آنجا مانده و تحصیل كرده بود، و البته جزو معدود طلبه هایی بود كه آنجا را ترك و سال 47 به قم آمد.
سوم مكتب قم كه عمده تحصیل و تحقیق و تألیفات ایشان در اینجا بود و تا سال 73 در آنجا بود.
در قم، بیشتر از همه با سه استاد همنشین بود. آیت الله سید مهدی روحانی، آیت الله احمدی میانجی و آیت الله میر محمدی. از راه آنها با تعدادی از علمای دیگر مانند آیت الله شبیری زنجانی، آیت الله آذری و... مربوط بود. در كل، بیشتر تحت تاثیر آیت الله روحانی بود. خاطرم هست و شاهد بود، تا زمانی كه در ایران بود، همه آثارش را پیش از چاپ به آقای روحانی و احمدی میانجی می داد تا مرور كنند، چنان كه در خیلی از آنها به ایشان اشاره نموده است. آقای آیت الله سید مهدی روحانی مرد دقیقی بود و علاقه سید جعفر هم از این بابت بود.
سید جعفر مرتضی نبوغ خاصی در استنباط از نصوص تاریخی داشت، متون را زیاد می خواند و همزمان با سرعت انتقال، در تدوین مطالب هم بسیار سریع بود. ایشان در عین حال از نظرات آقای روحانی و آقای احمدی میانجی استفاده می كرد. با این وجود، خودشان می گفتند یادداشت نویسی پشت كتابها را كه عملا فیش نویسی از داخل كتاب بود، از آثار سید عبدالحسین شرف الدین یاد گرفتند.
نكته دیگر این است كه آقای سید جعفر وقتی اوائل دهه پنجاه به ایران آمد، قم در آستانه یك دوره فعالیت علمی جدید بود كه بخشی هم ناشی از مهاجرت شماری از علمای و فضلای نجف به قم بود. آن زمان دارالتبلیغ فعال ترین مركز فرهنگی بود. مجلاتی داشت كه یكی از آنها، مجله الهادی عربی برای نشر پژوهشهای تازه بود. شماری از ایرانی های مقیم عراق هم كه از آن كشور بیرون رانده شده بودند، یك تجربه جدیدی را برای نشر آثار عربی در پیش گرفتند. این برای قم یك فرصت تازه بود كه سبب نشر مقالات و كتابهای تازه ای شد. سید جعفر فرد مستقلی بود، اما در كنار اینها، به نشر كارهایش می پرداخت. اولین اثرش حیات سیاسی امام رضا (ع) به عربی در بیروت چاپ شد. شاید اندكی قبل یا پس از آن كتاب حدیث الافك را چاپ كرد كه قدرت نقادی تاریخی شگرفی از خود در هر دو اثر نشان داد. مقالاتی هم می نوشت كه اندكی بعد تحت عنوان مقالات و دراسات در چهار جلد منتشر گردید.
در این وقت، به تدریج، ایرانیان هم روابطی داشتند كه عموما رفاقتی بود. همچون مرحوم آقای آئینه وند كه همدرس فرزند آقای روحانی بود، به قم می آمد، و شاید تحت تأثیر آقای مرتضی و آقای روحانی به تاریخ اسلام علاقه مند شد. ایشان دانشجوی ادبیات عرب بود نه تاریخ.
سید جعفر در دو اثر یاد شده یعنی حیات امام رضا و حدیث افك، نشان داد كه ورودش در تاریخ متفاوت با دیگران است. هم روش دارد و هم اهل تتبع گسترده است. به هر حال، ایشان در یك فضای پرنشاطی فعالیت نگارشی خویش را شروع كرد. رساله ای در باره مبدأ تاریخ هجری نوشت كه به فارسی هم درآمد. مقاله ای هم در باره ابوذر نوشت كه با عنوان ابوذر مسلمان یا سوسیالیست ترجمه و منتشر گردید. آن وقت ها، پسر آقای احمدی میانجی همین طور برادر خود سید جعفر، یعنی آقای سید مرتضی مرتضی هم در نشر و ترجمه برخی مقالات به فارسی به ایشان كمك می كردند. اثر مهم ایشان كه حوالی سالهای 59 ـ 60 در فكر تألیف آن افتاده بود، الصحیح من سیرة النبی (ص) بود. وقتی بنده در سال 61 خدمتشان رفتم، این كتاب حروفچینی و در حال نشر بود. انقلاب اسلامی، زمینه ای جهت استفاده از تاریخ اسلام را فراهم آورده بود. این كتاب قدری هم با احتیاط انتشار یافت، و تاثیر جدی در پژوهش های تاریخ اسلامی در قم گذاشت. كتاب تا سالها بعد، ناقص بود، و شامل همه سیره نبوی نمی شد، اما بعدها ایشان آنرا بازنویسی و تكمیل كرد. همان وقت ها، یك ترجمه فارسی از چاپ اول منتشر گردید و متن كامل هم بعدها ترجمه شد.
سید مرتضی نقادانه كار می كرد و هرچند، خط كشی مذهبی در بحث های انتقادی خود می كرد، اما كثرت تتبع، نقادی سندی و متنی، و حدس های تند و تیز ایشان، راه را برای اظهارات جدید فراهم می كرد. بنا بر این الصحیح خیلی تأثیر گذاشت و دیدگاه های ایشان شایع گردید. در الصحیح مباحث تازه ای مطرح شده بود كه بعدها به صورت كتاب یا كتابچه های مستقلی هم منتشر گردید.
در كنار نگارش، تدریس تاریخ اسلام هم برای برخی از دانشجویان تربیت مدرس شروع شد. علاوه بر آن افرادی هم به صورت خصوصی نزد ایشان رفت و آمد داشتند و استفاده می كردند. بعضی از اینها از میان طلاب لبنانی و اندكی هم ایرانی بودند. همكاری هایی هم با سازمان امور اداری و استخدامی كشور داشت كه روی بحث های گزینش ومعیارهای دینی و شرعی آن كار می كردند. ایشان یادداشت های زیادی داشت كه بعدها توسط یكی از طلاب لبنانی كه حالا موقعیتی در آنجا دارد، در سه جلد منتشر گردید.
توجه به وضعیت طلاب لبنانی در ایران، یكی از كارهای اجرایی ایشان بود. منتدی جبل عامل را ساخت، علاوه بر آن یك مدرسه بزرگ، و همین طور تعداد قابل توجهی خانه برای لبنانی ها ساخته شد كه تا سالها، اسناد اینها به نام بنده بود و چند سال قبل، همه را به مركزی كه درست كردند، انتقال دادم.
سید جعفر، سخت مشتاق انقلاب بود، و از وقتی كه بحث های لبنان پیش آمد، و به خصوص زمانی كه مرحوم سید محمد حسین فضل الله نفوذ و قدرتی داشت و به قم می آمد، دایما در منزل ایشان وارد می شد. البته و مستقیم خودش درگیر مسائل لبنان نبود. بعدها كه مسائلی در اطراف اظهارات آقای فضل الله پیش آمد، تا مدتها كوشش كرد تا این مسائل را حل كند، اما وقتی به جایی نرسید، از ایشان فاصله گرفت و آثاری هم كه بعدها در لبنان توسط خودش یا بعضی از بستگانش نوشته شده، (مهم ترینش مأساة الزهراء) در نقد آقای فضل الله منتشر گردید. همین منازعه به شكلی سبب شد تا ایشان حوالی سالهای 72 یا 73 ایران را ترك كند و به لبنان برود. در آنجا یك مركز اسلامی و یك مدرسه درست كرد.
ایشان برای چند سالی خیلی كم به ایران آمد اما به تدریج، شاید اوائل دهه هشتاد، این رفت و آمد منظم تر و بیشتر شد. فرزندانش در ایران بودند، و در كار نشر آثار ایشان و هم ترجمه آنها تلاش می كردند كه تابحال ادامه دارد. در لبنان، علاوه بر تكمیل كتاب سیره نبوی در بحبوحه جنگ میان لبنان و اسرائیل طی 35 جلد، كتابچه های فراوانی به خصوص در تفسیر هم نوشتند. باید اشاره كنم كه طی دهه شصت و اوائل هفتاد، آثار گوناگونی در ایران منتشر نمودند كه حیات سیاسی امام حسن، زندگانی سلمان فارسی و آثار دیگر بود. كار مهم دیگر در لبنان، تألیف زندگینامه امام علی (ع) در 53 جلد و همین طور نگارش زندگی امام حسین (ع) در 24 جلد، در دوران بیماری سخت خود بود كه با همان سبك و سیاق منتشر شد.
آقای سید جعفر به ایران عشق می ورزید و دوستان ایرانی بسیار خوبی داشت كه با ایشان مراوده داشتند. در سالهای اخیر، بیشتر از همه فرزندانش كارهای ایران را انجام می دادند، اما قبل از آن آقای سید ابوالحسن نواب، از كسانی بود كه روابط بسیار نزدیكی با آقای مرتضی داشت و همیشه در كارهای جاری به ایشان كمك می كرد.
طبعا از زمانی كه از ایران رفتند، تأثیرشان در ایران، بیشتر از راه كتابها بود، اما تا قبل از آن در بعضی از همایشها و نشست ها حضور داشتند. بنده هم از سال 61 كه خدمتشان بودم، تا وقتی كه در ایران بودند، به صورت مرتب محضرشان را درك می كردم و در كارهای تاریخ اسلامی خودم، تحت تاثیر روشهای ایشان بودم. پس از آن، بارها در لبنان، خدمتشان رسیدم. از وقتی هم كه ایران می آمدند، این ارادت و حضور همیشه استمرار داشت و یك مرتبه هم همایشی برای ایشان و كتابشان الصحیح برگزار كردیم كه مقالاتش ضمن كتابی منتشر گردید.
در سالهای بیماری، واقعا همه دوستان، همچون دو دوست عزیزم، آقایان معراجی و مهدوی، همیشه نگران بوده و خدمتشان می رسیدند. این روزهای اخیر، نگرانی همه ما بیشتر شده بود. سه هفته قبل قرار بود به ایران بیایند كه به سبب بیماری شدید، در لبنان بستری و عمل شدند، اما روز به روز حالشان بدتر می شد. این بود تا شامگاه شنبه، شب بیست و هشتم ماه صفر كه خبر رحلت ایشان منتشر گردید. مقرر است امروز (5 آبان 1398) ایشان را در روستای محل تولدشان، عیتا الجبل در جنوب لبنان یا همان منطقه جبل عامل به خاك بسپارند. رحمت و غفران الهی بر او باد.
* استاد دانشگاه تهران و رئیس كتابخانه تخصصی تاریخ ایران و اسلام
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب